مترجم: علیرضا سربازی
روند غیررسمی شهرنشینی در اورشلیم شرقی از لحظه آغازین اشغال فلسطین توسط اسرائیل در سال 1967 دارای بار و انگیزه سیاسی بوده است. مقامات اسرائیلی تلاش کرده اند تا با تنظیم جمعیت و فضا، اورشلیم و اطراف آن را به نفع هژمونی یهودی تغییر دهند تا بدین ترتیب فرجام سیاسی درگیری در اورشلیم را از پیش تعیین کرده باشند. بر این اساس، مقامات اسرائیلی ماتریکس کنترل ژئوپلیتیکی را بر اساس زیرساختهای فیزیکی، از جمله دیوار تفکیک مرزی، شهرکهای اسرائیلی، جادههای کنارگذر و موارد مشابه حفظ کردهاند. این سیاست جداسازی و کنترل توسط یک سیستم برنامه ریزی قانونی امکان پذیر شد، که در آن بخش عمده ای از خانه های فلسطینی در اورشلیم شرقی غیرمجاز تلقی شده و به این ترتیب در معرض تخریب قرار گرفتند و نتیجتا، ساکنان آنها نیز در معرض آوارگی اجباری قرار داشتند. تا سال 2014، 11000 دستور تخریب – که یک چهارم کل خانواده های فلسطینی در اورشلیم شرقی را شامل می شد – در بیت المقدس شرقی در دست بررسی بود. اکنون، کنترل ارضی بر زمین های اشغالی، با اتخاذ یک سیستم حقوقی پیچیده برنامه ریزی به دست آمده است. گستردگی نظام حقوقی سلب مالکیت و تخصیص مجدد اراضی عرب سابق را به دست عمدتاً یهودیان تسهیل کرده است. از زمان شروع اشغال، مقامات اسرائیلی تمام برنامه های تهیه و تصویب شده در زمان دولت اردن را لغو کردند و در سال 1974، شهرداری اسرائیل منطقه قدس شرقی را بخشی از محیط برنامه ریزی تحت صلاحیت خود اعلام کرد. بر اساس قانون حاکم، شهرداری اسرائیل موظف شد طرحهای کلی (محلی) را در کل منطقه بیتالمقدس شرقی برای تصویب کمیته برنامهریزی منطقه طی سه سال آینده آماده کند. در سال 1975، شهرداری اورشلیم اسرائیل، در غیاب طرح جامعی برای بیتالمقدس شرقی، مناطقی را در این ناحیه مشخص کرد که بر اساس ماده 78 قانون ساختمان و برنامهریزی حاکم میتوان برایشان مجوز ساخت دریافت کرد. در سال 1977، اولین طرح جامع بیت المقدس شرقی (تی.پی.اس 9) که شهر قدیمی و اطراف آن را پوشش می داد تصویب شد. TPS 9 ایجاب می کرد که قبل از اعطای هر گونه مجوز ساختمانی، نقشه های تفصیلی تهیه شود. در سال 1983، شهرداری تصمیم گرفت طرح هایی برای جوامع فلسطینی در بیت المقدس شرقی تهیه کند. تا سال 2002، تنها 20 طرح کلی تصویب شد. وضعیت اسفبار ناشی از بحران برنامه ریزی در جوامع فلسطینی اورشلیم شرقی، گواه شکست فرآیندهای برنامه ریزی قانونی فعلی تصویب شده در بیت المقدس شرقی برای رفع نیازهای مردم محلی و دفاع از حقوق شخصی و جمعی آنها برای تهیه مسکن، آب سالم و بهداشت است. این امر جامعه فلسطینی اورشلیم شرقی را برانگیخت تا طرحهای جایگزین فلسطینی «از پایین به بالا» را به جای طرحهای اسرائیلی «از بالا به پایین» که حقوق اولیه ساختاری و برنامهریزی را برآورده نمیکنند، توسعه دهند. با این وجود، این ابتکارات پراکنده و فاقد دیدگاه استراتژیک کلی آینده جوامع فلسطینی در اورشلیم شرقی را شامل می گردد.
مرزهای تئوریک
مقامات اسرائیلی از برنامه ریزی شهری به عنوان ابزاری برای کنترل و شکل دادن به سکونتگاه فلسطینیان در این شهر استفاده کرده اند. مرزهای برنامه ریزی شهری فعلی اورشلیم شرقی به شیوه ای مصنوعی بر اساس مصنوعات ژئوپلیتیکی تعیین می شود که شرق اورشلیم را از مناطق داخلی شهری و روستایی طبیعی آن جدا می کند. مقامات اسرائیلی همچنین گسترش محله های فلسطینی را با محدود کردن محلات از طریق زمین های سبز اطراف، تضعیف کرده اند. در حقیقت، نوع کاربری زمین نادیده گرفته میشود و زمین ها بارها مصادره می شوند تا محلههای جدیدی که تنها یهودی نیشین هستند ساخته شوند. به ندرت مجوز ساخت و ساز برای محله های فلسطینی در اورشلیم شرقی از طریق سیستم برنامه ریزی اسرائیل صادر می شود، زیرا برنامه تایید شده ای برای محله های فلسطینی وجود ندارد. علاوه بر این، مکانیسم های تامین مالی و وام دهی کافی نیز در دسترس نیست.
در نتیجه، وجود کمبود شدید مسکن و افزایش چشمگیر قیمت آن مردم محلی را مجبور به انجام ساخت و سازهای بدون مجوز یا نقل مکان به خارج از محدوده شهری می کند. با این وجود، محلههای فلسطینی، در محدودههای خود، با افزایش در سطح غیر رسمی، به رشد خود ادامه داده اند. تقریباً یک سوم خانه های فلسطینیان، در مناطق غیررسمی واقع شده اند که فاقد زیرساخت های کافی و خدمات اولیه هستند. به همین ترتیب، تمامی سیاستهای برنامهریزی اسرائیل با هدف مهندسی «توازن جمعیتی» در اورشلیم (یعنی 70 درصد اکثریت یهودی در شهر) است. برای رسیدن به این هدف، ساکنان فلسطینی باید ثابت کنند که بیت المقدس «مرکز سکونت» آنهاست، در غیر این صورت حق اقامتشان لغو می شود و مجبور به ترک خانه های خود خواهند شد. بافت اورشلیم شرقی پارادوکس های پیچیده ای دارد. در حالی که فلسطینیان در بیت المقدس شرقی همچنان مشروعیت شهرداری اورشلیم اسرائیل را رد می کنند، بی وقفه به مبارزات خود برای دفاع از حقوق شهری در داخل نظام ادامه می دهند.
برای این منظور، این مقاله بر غیر رسمی بودن سکونت شهری تمرکز دارد تا چالش برخورد با «غیرقابل برنامه ریزی بودن» را در قلمرو فلسطین برجسته کند. به عبارت دیگر، چگونه استثناهای فعلی در نظام فضای شهری برنامه ریزی شده در اورشلیم شرقی «حق شهر» فلسطینیان را تقویت می کند؟ و چگونه ساختار اجتماعی-بومی محلههای فلسطینی در اورشلیم شرقی ساختارهای فضایی جدیدی را ایجاد میکنند که به عنوان «غیرقابل برنامهریزی» تصور میشوند؟ با نگاهی به قرون گذشته می توان شهرهای فلسطینی و اسرائیلی را در چهار دسته اصلی به شرح زیر طبقه بندی کرد:
– جهان وطنی: بازه زمانی که یهودیان و اعراب قبل از تأسیس دولت اسرائیل تحت حاکمیت شهرداری مشترک زندگی می کردند (به عنوان مثال، حیفا قبل از 1948).
– فلسطینی زدایی: محدوده ای که فلسطینیان قبل از سال 1948 زندگی می کردند، اما پس از تأسیس دولت اسرائیل، اکثریت یهودی بر آن تسلط یافتند (به عنوان مثال، لیدا، رملا، عکا و یافا پس از 1948).
– یهودی سازی: شهرک های جدید یهودی-اسرائیلی که پس از سال 1948 به عنوان تلاشی برای یهودی سازی فضای کشور اسرائیل تأسیس شد و در طول سه دهه گذشته مهاجرت فلسطینیان را به خود دیده است (مثلاً کارمیل و ناصره علیا).
– مخاطرهآمیز: اورشلیم پس از سال 1967 حاصل جنگ است، همچنین نمونهای از یک «شهر مختلط» یهودی-عربی است، اگرچه از نظر فضای شهری و خطوط قومی-ملی و در داخل، بیشتر به عنوان تقسیم شده یا تحت مناقشه شناخته میشود. اما از نظر استعماری، مناطق فلسطینی آن توسط اسرائیل اشغال شده است.
اورشلیم از دیرباز به عنوان یک شهر جهان وطنی شناخته شده است که در آن افراد با پیشینههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی در کنار هم زندگی می کردند. با این وجود، بازخوانی تاریخ مدرن شهر، نظم فضایی پویا را در شهر مقدس و اطراف آن نشان میدهد. محیط شهری ناهمگون اورشلیم در طول دوره عثمانی (1516-1917) یک «شهر مختلط» را نشان می داد که در آن حالت های اجتماعی مشترک بین گروه های مختلف قومی و مذهبی وجود داشت. در آغاز دوره قیمومیت بریتانیا (1918-1948)، اورشلیم به یک «شهر تقسیم شده» تبدیل شد که بر اساس مرزهای ایدئولوژیکی و سیاسی تقسیم می شد، اما در یک چارچوب سیاسی پذیرفته شده و تا حدی مشخص. جداسازی و طرد اجتماعی اعراب در اورشلیم از آن زمان مشهود بود، به ویژه در شهر قدیم، که امواج جدید مهاجران یهودی به آن نفوذ کرده بودند. در پایان دوره قیمومت، اورشلیم به عنوان یک «شهر قطبی شده» تلقی شد، جایی که درگیری ها به کشمکش های قومی-ملی بین اعراب و یهودیان تبدیل شد. در سال 1948، اورشلیم به یک شهر تقسیم شده تبدیل شد، جایی که دو چارچوب سیاسی و اداری مجزا پدید آمد – بخش غربی تحت کنترل اسرائیل و بخش شرقی تحت مدیریت اردن قرار داشت (1948-1967).
از سال 1967، بخش شرقی اورشلیم توسط ارتش اسرائیل اشغال شد و اورشلیم به یک «شهر استعماری» تبدیل شد، جایی که مداخلات اداری و برنامهریزی شهری مقامات اسرائیلی با هدف امکان پذیر ساختن مهاجرت یهودیان، سرعت گرفت. جمعیت یهود به صورت قارچ گونه در اورشلیم شرقی رشد کرد. بر اساس قانون اورشلیم سال 1980، این شهر به عنوان «شهر متحد» اعلام شد، اما این نام گذاری نیز منجر به وحدت نشد. در واقع، چشم اندازی دور از ذهن بود. حال اورشلیم به فقیرترین شهر اسرائیل تبدیل شده است و تقسیم بندی بین اسرائیلی های سکولار و یهودیان ارتدوکس (30 درصد از جمعیت اورشلیم) روز به روز مشکل سازتر شده است. با روند اسلو، مباحثی در خصوص امکان تبدیل اورشلیم به یک «شهر تجزیه شده» رایج تر شد. محرومیت عمیق ناشی از چندین دهه اشغال نظامی اسرائیل، چشم انداز اورشلیم را از شهری در صلح (که با همسان سازی مذهبی و اجتماعی-فرهنگی مشخص می شود) به شهر قطعه-قطعه شده (مشخصه از هم پاشیدگی اجتماعی و تکه تکه شدن فیزیکی) تبدیل کرده بود.
روش های جایگزین تولید فضا
بافت شهری اورشلیم شرقی تکه تکه است و از نظر فضایی از جوامع مختلفی تشکیل شده است که فاقد ارتباط شهری با فضاهای عمومی هستند. تعداد زیادی از عوامل در این مسئله دخیل هستند، از جمله شهرک سازی ها و سیاست اسرائیل برای «کنترل فضای سبز» است. برای تکه تکه کردن جوامع فلسطینی ساکن در اورشلیم شرقی، برنامهریزی و تلاشهای اسرائیل بر ساخت شهرکهای جدید فقط برای یهودیانی که در اعماق این جوامع قرار دارند، متمرکز شده است. این امر نه تنها وابستگی و ارتباط بین فضاهای فلسطینی را تضعیف کرده است، بلکه از گسترش طبیعی فضایی مناطق فلسطینی در شهر نیز جلوگیری کرده است. حدود 11 درصد از اورشلیم شرقی فاقد طرحهای کلی مصوب است و بنابراین تحت برنامهریزی و ساختوساز اسرائیل، «برنامه ریزی نشده» تلقی میشود. علاوه بر این، حدود 29 درصد از منطقه برنامهریزیشده در بیتالمقدس شرقی بهعنوان «مناطق باز/سبز» تعیین شده اند، که از چندین نوع مختلف فضا تشکیل شده است، از جمله: مناطق عمومی آزاد، مناطق خصوصی آزاد، فضاهای طبیعی آزاد، مناطق کشاورزی، پارک های شهری و پارک های ملی. استفاده از عبارت «پارکهای ملی» در سالهای اخیر در مقایسه با عنوان «فضای عمومی آزاد» توسط اسرائیل بسیار فراگیر شده است که بیشتر بر مبنای اصول قانونی و مالی و صد البته منافع ملی است. طبقه بندی عطف بماسبق زمین تحت عنوان «پارکهای ملی» نیازی به سلب مالکیت بر اساس قوانین رایج شهرداری ندارد. در عوض، زمین به عنوان یک نشان ملی مصادره می شود که مستلزم عدم تعهد مالی برای جبران خسارت مالکان است. همچنین، این طبقهبندی به طور خودکار اختیارات را از سطح محلی به سطح ملی منتقل میکند، زیرا زمینهای پارک ملی تحت اختیار اداره طبیعت و پارک قرار میگیرد، که طبق قوانین اسرائیل هیچ تعهدی در قبال مالکان زمین ندارد
به قول ساری حنفی، پروژه استعماری اسراییل «فضا کش» است به این معنا که چشم انداز را هدف قرار می دهد. پروژه ای است که از فضای سبز می ترسد و نه تنها به دنبال تکه تکه شدن فضا، بلکه در نهایت از بین رفتن آن است. نمونه بارز این پروژه «فضایی-کشنده»، «هار هما» است. هار هما یک شهرک اسرائیلی است که در جبل ابو غنیم در جنوب بیت المقدس در سرزمین بیت لحم و بیت سحور ساخته شده است. هنگامی که جبل ابو غنیم در سال 1968 به شهرداری اورشلیم اسرائیل ضمیمه شد، به عنوان یک منطقه سبز تعیین شد که در آن توسعه فضایی محدود شده بود. با این حال، در سال 1997، نام منطقه به طور ناگهانی تغییر کرد تا ساخت هار هما در بزرگترین زمین جنگلی در منطقه بیت لحم امکان پذیر شود.
یوسف جبارین با استناد به مفهوم هنجاری «حق بر شهر» هانری لوفور و نظریه تحلیلی او در مورد تولید فضا، و با یادآوری نظریه های حقوق جمعی، استدلال می کند که جوامع فلسطینی در اورشلیم شرقی به منظور برنامه ریزی، ساختن و تولید فضاهای شهری و انسانی شان، برای بقا و مقاومت و تحقق نیازها و حقوقی که توسط سیستم برنامهریزی رسمی نادیده گرفته شده است، تحت عنوان «حق بر نیاز» دادخواهی خویش را بیان میکنند. به زبان ساده، استراتژی های برنامه ریزی فضایی تحمیلی اسرائیل در اورشلیم، حق ساکنان فلسطینی این شهر را برای تولید فضا نقض کرده است. فلسطینیهای اورشلیم همچنان به یافتن راههایی برای تولید غیررسمی فضاهای خود ادامه میدهند و استراتژیها و قوانین برنامهریزی فضایی تحمیلی اسرائیل را به چالش میکشند و از روشهای جایگزین تولید فضا استفاده میکنند. در این تعهد، «حق بر نیاز» تلاشی است از سوی فلسطینیهای ساکن در اورشلیم شرقی برای پاسخ به واقعیتهای میدانی که مشخصه آن عدم امکان تولید، بازتولید و تولید مشترک فضای عمومی است. بنابراین، این گروه ها به دنبال مسیری جایگزین برای تولید فضا هستند که در این مسیر مفهوم سازی و بیان «حق بر ضرورت» از حقوق اساسی مدنی و بشردوستانه جدایی ناپذیر است.
سیاست برنامه ریزی فضایی-محلی
مفهوم برنامهریزی آلترناتیو در بستر وسیعتر برنامهریزی فضایی در بیتالمقدس شرقی اشغالی، بهعنوان یک موجود اجتماعی و فضایی، بهطور گفتمانی با برنامهریزی مدرن و بهطور تاکیدی با ناسیونالیسم پیوند خورده است. از اواخر قرن نوزدهم، طراحی محله های مدرن هسته اصلی برنامه ریزی شهری بود. چشم انداز آن نه تنها بهبود فیزیکی شرایط مسکن، بلکه به سیویتاس (یعنی جامعه مشترک شهروندان) گسترش یافت. چنین چیزی در جوامع فلسطینی بیت المقدس شرقی هرگز وجود نداشته است.
با این وجود، جاه طلبی های ملی اسرائیل در سطح برنامه ریزی شهری در اورشلیم شرقی در حال انجام است، و برخی بر این عقیده اند که این مسئله باید نقطه آغازی باشد برای فلسطینی ها برای تحقق پروژه دولت سازی خود، با پایتختی بیت المقدس شرقی. تجزیه و تحلیل روند غالب گسترش شهری نشان می دهد که جوامع فلسطینی از نظر ترکیب، تراکم، گسترش و عملکرد کاملاً با شهرک های اسرائیلی تفاوت دارند چنانکه، هم جوامع فلسطینی و هم شهرک های اسرائیلی در مجاورت هم اما به صورت جدا از یکدیگر زندگی می کنند. علاوه بر این، فراهم کردن فضایی برای رشد شهری پایدار با سلسله مراتب غیرمتمرکزتر برای ارائه خدمات اجتماعی، از جمله امکانات بهداشتی و آموزشی، به از بین بردن شکاف تقسیمات شهری و روستایی در منطقه اورشلیم شرقی کمک خواهد کرد. این مسئله باید از طریق مداخلات جامع و استراتژیک برنامه ریزی جایگزین – یعنی خارج از ساختار فعلی شهرداری بیت المقدس اسرائیل – در سطوح محله، شهر و منطقه انجام شود. سیاست شهرنشینی غیررسمی در بافت اورشلیم شرقی باید به طرح ریزی قدس شرقی به عنوان پایتخت یک کشور فلسطینی منجر شود. چنین تمرینی برای شروع نیازی به پایان دادن به اشغال ندارد. برنامه ریزان فلسطینی باید فوراً ترسیم این طرح را با چشم اندازی استراتژیک آغاز کنند.
فرض اساسی پشت این تعهد این است که اعضای گروه های قومی و ملی از حق اخلاقی برای تولید فضا بدون تبعیض برخوردار گردند. حق تولید فضا باید به عنوان یک حق اساسی بشر در نظر گرفته شود. تأثیر تعامل یا عدم تعامل با رژیم برنامهریزی اسرائیل باید اصل «آسیب نرساندن» را در نظر بگیرد. بنابراین، مکانیسم ارزیابی تأثیر حقوق بشر باید با هدف تسهیل تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از خطرات احتمالی تعامل و عدم تعامل با مقامات اسرائیلی، به ویژه شهرداری اورشلیم، انجام شود. تصمیم گیری سیاسی در سطح ملی، در هر مورد که خطرات و فرصت های خاص را می سنجد، در دست نمایندگان جوامع فلسطینی در بیت المقدس شرقی است. با این حال، هر تصمیمی که اتخاذ میشود باید به حقوق غیرقابل تعرض فلسطینیهای ساکن در سرزمینهای اشغالی، از جمله حقوق مندرج در کنوانسیون چهارم ژنو، توجه کند.
احساس ناتوانی هنوز در بین بسیاری از سیاستگذاران و دانشگاهیان وجود دارد. عصای همیشه دست نیافتنی صلح با توجه به بن بست طولانی مذاکرات بین طرفین فلسطینی و اسرائیلی و نقض مداوم جناح راست اسرائیل، به ویژه علیه فلسطینی ها در بیت المقدس شرقی، امکان پذیر می گردد. در حال حاضر ممکن است در دست گرفتن کنترل برنامه ریزی در اورشلیم شرقی به عنوان یک رویا تلقی شود، اما امیدواریم افکار عمومی (چه فلسطینی ها و چه اسرائیلی ها) کمتر شیفته آنچه سیاستمداران دست یافتنی می دانند، باشند، به خصوص اگر تقسیم مجدد فضای ژئوپلیتیکی به عنوان یکی از موارد مطرح شود. امید است که در درازمدت، هر دو طرف نسبت به اجتنابناپذیر بودن همزیستی باور داشته باشند، بهویژه که علیرغم ساختارها و بیتفاوتی اجتماعی مرتبط با شیوههای زندگی روزمره در طول شش دهه منازعات گذشته، تاریخ طولانی شهر اورشلیم نشان می دهد که از نظر همسان سازی فرهنگی-اجتماعی در میان مردم ساکن این شهر همواره سرسختی هایی وجود داشته است.