قتل ائله دیز اتابکی، من کی بو امری دانمیرام
وار یئنه مین اتابکیز، یوخسا عمل لی قانمیرام؟
حاج مهدی کوزه کنانی ملقب به “ابوالمله” از تجار و بازاریان بانفوذ و موجه در تبریز بود که در آغاز جنبش مشروطیت به جمع مشروطهخواهان پیوست. وی از جمله شخصیتهایی بود که خدماتش در راه آزادیخواهی و مشروطیت دارای ارزش فراوان است. وی سالها از صمیم قلب با بذل جان و مال در راه پرخطر آزادیخواهی با کمال جوانمردی خدمت کرد و نام نیکی در تاریخ آزادی باقی گذاشت.
حاج مهدی کوزه کنانی سالها پیش از بحبوحه انقلاب به دنبال ملاقات و نشستهایی که با طالبوف تبریزی در قفقاز داشت افکارش منقلب و با مطالعه کتابهای وی افکارش دستخوش دگرگونی و وجدانش بیدار گردید. پس از آن با اغلب محافل انقلابی برونمرزی در ارتباط بود و همین زمینه قبلی سبب شد تا بهمحض شعلهور شدن شعلههای انقلاب با آمادگی عمیق فکری و آگاهی وسیع سیاسی با جان دل وارد نهضت شده و با باوری محکم خود را به طوفان انقلاب بسپارد.
وی با پشتوانه معنوی و شعور سیاسی که آن را وامدار متفکرینی چون طالبوف بود عقیده داشت؛ اگر ملتی بخواهد جامعهای مستقل و آزاد بسازد و در آن اجتماع سعادتمند، آحاد ملت با شخصیت بار آمده و راحت زندگی کنند؛ باید تن به ناملایمات و ناسازگاریها داده و از هرگونه ایثار و جانبازی دریغ نکنند.
در درگیریهای نهضت مشروطیت دو تن از پیشگامان این جنبش از سوی مردم به لقب “ابوالمله “ملقب شدند که هر دو آذربایجانی بودند که یکی از آنها حاج مهدی کوزه کنانی بود. نقش مهم وی در پیروزی انقلاب مشروطیت را مردم تبریز با یک مثل مشهور به خوبی ادا میکردند. مردم تبریز میگفتند: “مشروطه را در آذربایجان دو تا سنگ و یک کلاه و سه خنجر نگهداشت و از خطر نابودی نجات داد”.
آن دو تفنگ عبارت بود از تفنگهای ستارخان و باقرخان و کلاه حاج مهدی کوزه کنانی که در مواقع حساس آن را به زمین میکوبید و فریاد میکشید و به بدینوسیله نظر خود را پیش میبرد.
اعتبار شخصیت و فداکاریهای ابوالمله سبب شد که وی بهزودی موردتوجه متحصنین قرار گیرد و بهعنوان پیشکسوت آزادیخواهان شناخته شود. پس از آنکه آزادیخواهان تبریز در گام اول به پیروزی میرسند شروع به ایجاد تشکیلات میکنند و اولین شورای ملی را با نام انجمن ایالتی آذربایجان در تبریز به وجود میآورند. مرحوم حاج مهدی نهتنها به عضویت آن برگزیده میشود بلکه بهعنوان نخستین رئیس انجمن نیز انتخاب میگردد و مهر انجمن به ایشان تحویل داده میشود. در دورههای بعدی نیز نهتنها همیشه در انجمن عضویت دارد بلکه یکی از اعضای برجسته و موجه آن محسوب میشد.
ابوالمله از چند جهت در انجمن دارای وجهه و قدرت کلام بود. نخست اینکه وی از طریق مرکز غیبی هدایت میشد؛ لذا افکار و ایدههای مترقی که توسط ابوالمله در انجمن مطرح مششد در واقع طرحهایی بود که از سوی مرکز غیبی ارائه میگردید. دیگر آنکه چون دارای کبر سن بود و همیشه از حقوق مردم دفاع میکرد؛ به مرکز ثقل این شورای ملی تبدیل گشته بود. او همیشه در انجمن طرف مردم را میگرفت و با اعضای محافظهکار و غیرانقلابی آن در مبارزه بود.
روانشاد هرچقدر در بین مردم و آزادیخواهان محبوبیت داشت و تودهها وی را بهعنوان پدر دلسوز مورد حمایت و پشتیبانی قرار میدادند، همان قدر نیز مورد کینه و عداوت دشمنان مشروطه و طرفداران استبداد بود، بهطوریکه درباریان وی و چند تن دیگر از همرزمانش را مانع اجرای مقاصدش میبینند و تصمیم به ترور آنها میگیرند ولی توطئه در پی هشدار مجاهدین کشف و خنثی میشود.
دربار قاجار آنها را نیک شناخته بود و میدانست که مرحوم کوزه کنانی و یارانش با اعتقادی راسخ در راه استقرار آزادی از همه چیزشان گذشتهاند؛ چنانکه پس از انحلال مجلس و استیلای استبداد صغیر نهتنها مشروطه و آزادی در سراسر کشور از بین رفت؛ بلکه سکوت و خفقان وحشتناکی تمام نقاط ایران را فراگرفت. فقط چند تن از معدود رهبران انقلاب در تبریز خود را نباخته و مردم تبریز را برای مقابله با استبداد صغیر آماده ساخته بودند که شادروان ابوالمله جزو آنان بود.
اوی در خدمت به نهضت در آذربایجان نقشی اساسی بازی کرد و به همین علت بود که وی و خانوادهاش همیشه در معرض خطر واقع میشد و در واقع سپرده بلای انقلاب بود. لوطیان محله دوهچی و سواران دولتی هروقت فرصتی به دست میآورد به منزل ابوالمله که در محله راسته کوچه قرار داشت حمله میکردند و حتی یکبار نیز موفق شدند خانه او را آتش بزنند؛ زیرا منزل آن مرحوم در طول درگیری نهضت مشروطیت به یکی از کانونهای پرحرارت جنبش تبدیل شده بود و نهتنها پناهگاه ضعفا و ستمدیدگان بود؛ بلکه مرکز الهام انقلابیون و مجاهدین نیز بود، بهطوریکه ستارخان سردار ملی در روز خواباندن بیرقهای سفید از منزل این رادمرد نیکنام خارج شده و به آن کار انقلابی سرنوشتساز دست زد.
پس از استیلای روسهای تزاری در آذربایجان و تحمیل کردن صمد شجاعالدوله بهعنوان فرمانروای کل آذربایجان که منجر به مهاجرت و شهادت اغلب آزادیخواهان و مجاهدین گردید مرحوم حاج مهدی بنا به سابقه دوستی که با صمدخان داشت کمتر صدمه دید ولی چندی بعد در کنج عزلت وفات یافت.
منزل مرحوم حاج مهدی کوزه کنانی به همان شکل در محله راسته کوچه باغ است و بنا به اهمیت تاریخی سازمان حفظ میراثفرهنگی آذربایجان آن را خریداری کرده و اکنون بهعنوان خانهٔ مشروطیت نگهداری میشود.
نویسنده و نقاش: سمیه میراپور