نویسنده: پیتر شوارتزشتاین
مترجم: سئودا میرزازاده اصل
اگر معترضان موفق می شدند یک فضای مناسب برای بیان اعتراضات خود به وجود آورند، محتملا این فضا بسیار شبیه شهرهای آتن و یونان می بود. بلوارهای مرکزی عریض و در عین حال نه چندان طولانی این شهرها محل مناسبی برای رژه و راهپیمایی بودند. میدان بزرگ رو به پارلمان (سینتاگما) یک نقطه کانونی طبیعی برای راهپیمایان بود. وجود انبوهی از خیابانهای باریک در اطراف بخش مرکزی، از جمله منطقه شورشی اگزارخیا، برای معترضان این امکان را فراهم می آورد تا در صورت سختتر شدن اوضاع، بتوانند به سادگی از مخمصه فرار کنند. در مقابل، لس آنجلس، برای معترضان فاجعه ای بیش نیست. هیچ مرکز کاملاً قابل تشخیصی ندارد، مسافتهای کمی قابل پیادهروی است و فضای کمی برای اعتراض وجود دارد. تجربیات فعالان قدیمی شهر حاکی از این است که جمع کردن گروه های کوچک در این شهر، به خودی خود، دستاورد بزرگی است. دیوید آدلر، هماهنگکننده عمومی در «اینترنشنال پروگرسیو»، که یک گروه سیاسی نوین جهانی است، میگوید: «واقعاً جایی برای تجمع وجود ندارد، ساختار شهر به گونهای است که شما در حالی که در شهر هستید، آن را احساس نمی کنید. مگر اعتراض، جز گرد هم آمدن گروه بزرگی از مردم است؟ اما همین نیز برخلاف ایده[طراحی] لس آنجلس است.»
در میان ترکیب پیچیده ای از قطعات متحرکی که جنبشهای اعتراضی را هدایت میکنند، طراحی شهری ممکن است یک دغدغه نسبتاً پیرامونی به نظر برسد. اما می باید این را به معترضان هیوستون تا پکن توضیح دهید! دو شهری که ویژگی های جغرافیایی آن ها اعتراض عمومی را برای مردم پیچیده تر می کنند. تراکم پایین شهری می تواند مشارکت توده ها را خنثی کند. محدودیت فضای عمومی میتواند از دید معترضان بکاهد و در نتیجه آنان را از شتابی که برای حفظ جانشان نیاز دارند محروم سازد. در مواردی که شرایط آشفته یا خشونتآمیز میشود، کوچهها، پارکها و ساختمانهای آپارتمانی هزارتویی میتوانند تفاوت بین بازداشت و رهایی را معنا کنند.
ناآرامیهای اخیر در سراسر ایالات متحده بر اهمیت جغرافیایی تأکید می کند. در عین حال محیط هایی را به نمایش می گذارد که پدیدار گشتنشان بر پایه نارضایتی مردم بوده و همین نارضایتیهای ظاهراً نامرتبط به کشمکش های [بین مردم و حاکمیت] دامن می زنند. شهرهایی همانند نیوروک، که دارای فضاهای عمومی کمتری بوده و یا به شدت محدود شده اند، ، شاهد برخی از شدیدترین درگیری ها با اقدامات پلیس برای اجرای مقررات منع آمد و شد و سایر محدودیت ها بوده اند. شهرهایی با نقاط تجمع طبیعی کم و پراکندگی های عظیم، مانند فونیکس، اغلب مانع از تجمع ساکنانش با تعداد جمعیت بیشتر با حرکات نتیجه بخش شده است. شهرهایی مانند مینیاپولیس که محلههای آن ها عمدتاً تقسیمبندی شده هستند، به شدت مستعد اعتراض هستند. جف هو، استاد دانشگاه واشنگتن که مدیر برنامه ریزی شهری نیز می باشد میگوید: «وقتی میخواهید اعتراضی برگزار کنید، باید مکان ها را شناسایی کنید، باید به دسترسی مکان ها و حتی میزان دسترسی آن ها نیز فکر کنید. «گاهی اوقات مردم از این محدودیت ها آگاه هستند، گاهی نه. اما اگر معترض هستید، طراحی شهری در نتیجه اعتراض شما تاثیر خواهد داشت.» طبیعت فضای عمومی، از گذشته تا به حال، به شدت سیاسی بوده است، و می توان گفت که از برخی جهات اعتراضات معاصر آخرین فصل از کشمکش های چندین ساله بین حکمرانان و حکمرانی شوندگان است. حدود 4000 سال قبل از میلاد و از زمانی که انسان ها برای اولین بار در شهرها با همدیگر حالتی یکپارچه به خود گرفتند، طراحی شهری تا حد زیادی ساختارها و اولویت های قدرت حاکم را منعکس کرده است، اگرچه این انعکاس همواره، برای مردم عادی عواقبی به همراه داشته است. آگورا آتن باستان، جایی که شهروندان در سایه آکروپولیس گرد هم می آمدند، بیانگر دموکراسی اولیه بود. محل اعدام در ملاء عام در تایبورن لندن، جایی که بسیاری از زندانیان انگلیسی تا اواخر قرن هجدهم در آن اعدام می شدند، نماد کنترل گری دولت بود. پاریس میتواند معروفترین وملموس ترین این مثال ها باشد. شهری که توسط بارون هاوسمان از دهه 1860 مجدداً طراحی شد تا حرکت سربازان را در یک شهر تاریخی تسهیل کند. طراحی ای که همچنین، هسته و اندیشه قرون وسطی را مدرنسازی و «زیباسازی» میکرد. طراحی هاوسمان، همان عنصری است که گردشگران در مورد شهر پاریس آن را بسیار تحسین می کنند.
اما مسئله ای که در مورد اعتراضات جاری در ایالات متحده و بسیاری از شهر های دیگر جالب توجه است، میزان تاثیری است که طراحی یک شهر می تواند در موفقیت یک جنبش داشته باشد. و یا به عبارتی دیگر، طراحی شهری متفاوت میتواند نتایج متفاوتی را برای نارضایتی های یکسان در مکان های مختلف ایجاد کند. در شهرهای آمریکای غربی، مانند لاسوگاس یا سالت لیک سیتی، که به عبارتی «حاکمیت ماشین ها» در آنها پررنگ تر است، اعتراضها در محله های دور از هم و شبکه بزرگراههای وسیع به وقوع می پیوندند. که تمامیشان نیز فضاهایی را شامل می شوند که به راحتی میتوانند تحت کنترل پلیس قرار گیرند. در نظر بگیرید که راهپیمایان چگونه می توانند راهپیمایی کنند یا معترضان چگونه باید دست به تحصن بزنند، در حالی که می بایست در مورد نگرانیهای پیش پا افتاده ای همچون یافتن خودروهای پارک شده و یا مورد هدف قرار دادن مکان های نمادین و قابل دسترسی هم اندیشی کنند؟ در نتیجه، همانند رویدادی که پس از قتل تریون مارتین در سال 2012 به وقوع پیوست، مردم احساس میکنند که تنها در بزرگراه ها می توانند هستی خویش را احساس کنند و به نمایش بگذارند. تقاطع ها نزدیک ترین نقاط به میدان های شهر هستند. بنابراین معترضان میدانند که بلوک به بلوک، باید به آنها دست یابند. استفانو بلاچ، فعال در حوزه جغرافیای فرهنگی دانشگاه آریزونا و مولف کتاب «در شهر: مبارزه و بقا در خرده فرهنگ گرافیتی لس آنجلس» می گوید: با انجام این کار، «آنها خیابان ها را از ماشین ها خالی کرده و [برای نفع مردم] پسشان می گیرند.» این که معترضان، برای مقاومت، بر موانع جغرافیایی غلبه کرده اند، شاید گواهی است بر عمق احساس فعلی مردم. در سواحل شرقی، معترضان اغلب با چالشهای متفاوتی مواجه میشوند که در بسیاری موارد به اندازه سایر چالش ها مهلک هستند. چراکه با وجود برخورداری از سیستم حمل و نقل بهتر، محله های پرجمعیت تر، و عدم فواصل طاقت فرسا، اغلب به فضاهای عمومی و بزرگ یا قابل استفاده دسترسی ندارند. به عبارت دیگر، ایجاد جرقهای از نوع تجمعات خود به خودی تودهای که تظاهراتهای بزرگ عموماً به آن متکی هستند، آسانتر است، اما حفظ آنها فراتر از محرک اولیه، به همان اندازه دشوار است. تسخیر وال استریت نیویورک در سال 2011 نمونه ای از این موارد بود. معترضان در نهایت برای استفاده از پارکزوکوتی که یکی از معدود فضاهای باز قابل توجه در منطقه بود با محدودیتهای شدید و خشن دولت دست و پنجه نرم کردند. در سرتاسر جهان، با توجه به قیامهای مکرری که مشخصه برجسته دهه های گذشته نیز بود، اغلب داستانی مشابه از جغرافیای شهری را مشاهده می کنیم که نقش ناجی و یا مانع را در اعتراضات ایفا میکند. موفقیت اولیه انقلابیون بهار عربی در قاهره در سال 2011 می تواند تا حدودی با وسعت نسبتاً کوچک شهر مرتبط باشد. دیوید سیمز، کارشناس امور شهری مصر, در «درک قاهره» می نویسد: حدود 75 درصد از 20 میلیون نفر جمعیت آن در 9 مایلی میدان تحریر زندگی می کنند، به این معنی که حتی پس از بسته شدن جاده ها و راه آهن، میدان قاهره، برای معترضان با پای پیاده نیز قابل دسترسی بود. ماهیت گسترده خارطوم، پایتخت سودان، سال گذشته ظاهراً نیروهای امنیتی را با مانع مواجه کرد، زیرا آنها علی رغم تلاش هایشان، در نهایت در پراکنده ساختن مخالفان عمر البشیر، دیکتاتور دیرینه کشور شکست خوردند. درواقع، تعداد فضاهای بازی که پاکسازی کردند یا میدان هایی که مسدود کردند، اهمیتی نداشت؛ همیشه جایی برای ایجاد تجمعات وجود داشت. در مقابل، به نظر میرسد که درمورد اعتراضات اخیر علیه رژیم راکد و متحجر الجزایر، توپوگرافی شهری نامناسب به شکل مانع عمل میکرد. پایتخت الجزایر با تپه های شیب دار، خیابان های باریک مرکز شهر و چند میدان مرکزی بزرگ، هیچ خیری به ساکنان ناراضی خود نرسانده است. Kahina Bouagache، وکیل الجزایری، مدیر سازمان های غیردولتی و فعال حقوق زنان می گوید: «این شهر، برای اعتراض ساخته نشده است. ساختار شهر بگونه ای است که 60 درصد آن را تپه ها تشکیل میدهند.» محتملا، تا کنون، تحمل خشم عمومی برای دولت آسان تر بوده است. چنین به نظر می رسد که از آغاز، تعداد کمی از برنامه ریزان شهری، به سمت شهرهای ضد اعتراضی متمایل شدند. اما مقامات و مسئولین، با توجه به آگاهیشان در زمینه تأثیر طراحی، به ندرت از مهندسی مجدد مناطق شهری که به ضرر معترضان نیز بود، شرمنده بوده اند. مقامات شهرداری در بسیاری از کشورهای غربی بخش هایی از زمین را به توسعه دهندگان خصوصی واگذار کرده اند که بسیاری از آنها استفاده از آنها را منوط به قوانین بسیار محدودکننده کرده اند. دولت های بی شماری، نقاط تجمع سنتی را به گونه ای تغییر داده اند که مانع از ظهور تجمعات بزرگ شوند. از جمله، دولت ترکیه و اردوغان، میدان تاکسیم استانبول را با ایجاد موانع و حضور پررنگ تر پلیس، پس از هفت سال که مرکز تظاهرات پارک گزی محسوب می شد، تغییر داده است. شاید واشنگتن دی سی مثال اسفناکتری برای این مسئله باشد. خیابان های وسیع و فضاهای باز و بزرگ آن به نوعی نقطه مقابل شهرهای محصورتر اروپا در نظر گرفته شده بود، اما محدودیت های شدید پس از فاجعه 11 سپتامبر این شهر را بسیار تغییر داده است. گذرگاههای فرورفته جدید در اطراف بنای یادبود واشنگتن، فضای اطراف پایگاه را از بین برده است. فضایی که اغلب تجمعات، در گذشته در این مکان شکل می گرفت. دیوارها، حصارها و موانع جدید، معترضان را از دستیابی به بناها و اورگان های کلیدی حاکمیت بی بهره کرده است. حتی آغاز اعتراضات قانونی نیز در «نشنال مال»، سخت تر از قبل شده است. لیزا بنتون شورت، نویسنده کتاب «نشنال مال، فضاهای عمومی» و استاد جغرافیا در دانشگاه جورج واشنگتن میگوید: «از لحاظ تئوریک، تنها به یک مجوز نیاز دارید، و همین نیز فرآیندی بسیار پیچیده است بنابراین اگر میخواهید تجمعی را سازماندهی کنید، با چنین چشماندازی بسیار دشوار خواهد بود. از نظر من، بیش از هر زمان دیگری «نشنال مال» نمایانگر یک چشمانداز اعتراضی است، اما مطمئناً این مسئله سختتر از قبل خواهد بود.» سازش ناپذیرترین اقتدارگرایان که به هیچ وجه تمایلی به مقابله با خطر براندازی ندارند، برای محافظت از خود در برابر قدرت معترضین دست به اقداماتی حتی بیشتر از موارد مذکور نیز زده اند. حکومت نظامی برمه، یک دهه پیش، پایتخت کشور را از شهر پرجمعیت یانگون، به شهر جدید و کم جمعیتی منتقل کرد، اقدامی که ناظران آن را حداقل تا حدودی ناشی از ملاحظات امنیتی تفسیر کردند. دیکتاتوری نظامی مصر که از تجربه انقلاب 2011 غافلگیر شده بود، همین کار را در بیابان های شهر انجام می دهد. این روزها، اگر شاهد تجمعی توده ای در استانبول باشیم، به احتمال زیاد، این تجمع، در میدان ینیکاپی، جایی که حزب عدالت و توسعه حاکم تجمعات میلیونی برگزار کرده است، رخ خواهد داد. با این حال، در رقابت همیشگی بین دولت و شهروندان ناراضی، معترضان نیز بیکار ننشسته اند. معترضان در هنگکنگ آموختند که چگونه در گروههای کوچک تجمع کنند، متفرق شوند و به محض رسیدن پلیس تجمع را به سایر مناطق منتقل کنند. سازمان دهندگان اعتراضات اهمیت تاکید بر میزان مشارکت مردم را نیز آموختهاند. در اشاره به قدرت اپتیک در عصر ابررسانهای، فضاهای باز بزرگ اهمیت بیشتری پیدا کردهاند، بهویژه در میان گروههایی که ممکن بود قبلاً از مکانهای اعتراضی که به راحتی پراکنده میشدند بر حذر بودند. بلوخ می گوید: «دیده شدن، شنیده شدن است. به نظر می رسد معترضان ایالات متحده که از دشواری روزافزون تجمع در اطراف نقاط کانونی سنتی مانند ساختمان های ایالتی گله مندند، به دنبال مکان های نمادین جدیدی هستند. از زمانی که جورج فلوید در مینیاپولیس کشته شد، جمعیت اغلب در نزدیکی صحنه جنایت جمع میشوند. پس از دههها محدودیت، که در آن فضای عمومی کوچک شده، تغییرکاربری داده یا به کل از میان رفته اند، محققان براین باورند که طراحی شهری، به خودی خود، در سالهای آینده به محرک اعتراضات تبدیل خواهد شد. در هر صورت، همهگیری و قرنطینهها، اهمیت این مناطق را برای خیل عظیمی از مردم آشکار کرده اند. در میان ترکیب پیچیده ای از قطعات متحرکی که جنبشهای اعتراضی را هدایت میکنند، طراحی شهری ممکن است یک دغدغه نسبتاً پیرامونی به نظر برسد. اما می باید این را به معترضان هیوستون تا پکن توضیح دهید! دو شهری که ویژگی های جغرافیایی آن ها اعتراض عمومی را برای مردم پیچیده تر می کنند. تراکم پایین شهری می تواند مشارکت توده ها را خنثی کند. محدودیت فضای عمومی میتواند از دید معترضان بکاهد و در نتیجه آنان را از شتابی که برای حفظ جانشان نیاز دارند محروم سازد. در مواردی که شرایط آشفته یا خشونتآمیز میشود، کوچهها، پارکها و ساختمانهای آپارتمانی هزارتویی میتوانند تفاوت بین بازداشت و رهایی را معنا کنند. ناآرامیهای اخیر در سراسر ایالات متحده بر اهمیت جغرافیایی تأکید می کند. در عین حال محیط هایی را به نمایش می گذارد که پدیدار گشتنشان بر پایه نارضایتی مردم بوده و همین نارضایتیهای ظاهراً نامرتبط به کشمکش های [بین مردم و حاکمیت] دامن می زنند. شهرهایی همانند نیوروک، که دارای فضاهای عمومی کمتری بوده و یا به شدت محدود شده اند، ، شاهد برخی از شدیدترین درگیری ها با اقدامات پلیس برای اجرای مقررات منع آمد و شد و سایر محدودیت ها بوده اند. شهرهایی با نقاط تجمع طبیعی کم و پراکندگی های عظیم، مانند فونیکس، اغلب مانع از تجمع ساکنانش با تعداد جمعیت بیشتر با حرکات نتیجه بخش شده است. شهرهایی مانند مینیاپولیس که محلههای آن ها عمدتاً تقسیمبندی شده هستند، به شدت مستعد اعتراض هستند. جف هو، استاد دانشگاه واشنگتن که مدیر برنامه ریزی شهری نیز می باشد میگوید: «وقتی میخواهید اعتراضی برگزار کنید، باید مکان ها را شناسایی کنید، باید به دسترسی مکان ها و حتی میزان دسترسی آن ها نیز فکر کنید. «گاهی اوقات مردم از این محدودیت ها آگاه هستند، گاهی نه. اما اگر معترض هستید، طراحی شهری در نتیجه اعتراض شما تاثیر خواهد داشت.» طبیعت فضای عمومی، از گذشته تا به حال، به شدت سیاسی بوده است، و می توان گفت که از برخی جهات اعتراضات معاصر آخرین فصل از کشمکش های چندین ساله بین حکمرانان و حکمرانی شوندگان است. حدود 4000 سال قبل از میلاد و از زمانی که انسان ها برای اولین بار در شهرها با همدیگر حالتی یکپارچه به خود گرفتند، طراحی شهری تا حد زیادی ساختارها و اولویت های قدرت حاکم را منعکس کرده است، اگرچه این انعکاس همواره، برای مردم عادی عواقبی به همراه داشته است. آگورا آتن باستان، جایی که شهروندان در سایه آکروپولیس گرد هم می آمدند، بیانگر دموکراسی اولیه بود. محل اعدام در ملاء عام در تایبورن لندن، جایی که بسیاری از زندانیان انگلیسی تا اواخر قرن هجدهم در آن اعدام می شدند، نماد کنترل گری دولت بود. پاریس میتواند معروفترین وملموس ترین این مثال ها باشد. شهری که توسط بارون هاوسمان از دهه 1860 مجدداً طراحی شد تا حرکت سربازان را در یک شهر تاریخی تسهیل کند. طراحی ای که همچنین، هسته و اندیشه قرون وسطی را مدرنسازی و «زیباسازی» میکرد. طراحی هاوسمان، همان عنصری است که گردشگران در مورد شهر پاریس آن را بسیار تحسین می کنند. اما مسئله ای که در مورد اعتراضات جاری در ایالات متحده و بسیاری از شهر های دیگر جالب توجه است، میزان تاثیری است که طراحی یک شهر می تواند در موفقیت یک جنبش داشته باشد. و یا به عبارتی دیگر، طراحی شهری متفاوت میتواند نتایج متفاوتی را برای نارضایتی های یکسان در مکان های مختلف ایجاد کند. در شهرهای آمریکای غربی، مانند لاسوگاس یا سالت لیک سیتی، که به عبارتی «حاکمیت ماشین ها» در آنها پررنگ تر است، اعتراضها در محله های دور از هم و شبکه بزرگراههای وسیع به وقوع می پیوندند. که تمامیشان نیز فضاهایی را شامل می شوند که به راحتی میتوانند تحت کنترل پلیس قرار گیرند. در نظر بگیرید که راهپیمایان چگونه می توانند راهپیمایی کنند یا معترضان چگونه باید دست به تحصن بزنند، در حالی که می بایست در مورد نگرانیهای پیش پا افتاده ای همچون یافتن خودروهای پارک شده و یا مورد هدف قرار دادن مکان های نمادین و قابل دسترسی هم اندیشی کنند؟ در نتیجه، همانند رویدادی که پس از قتل تریون مارتین در سال 2012 به وقوع پیوست، مردم احساس میکنند که تنها در بزرگراه ها می توانند هستی خویش را احساس کنند و به نمایش بگذارند. تقاطع ها نزدیک ترین نقاط به میدان های شهر هستند. بنابراین معترضان میدانند که بلوک به بلوک، باید به آنها دست یابند. استفانو بلاچ، فعال در حوزه جغرافیای فرهنگی دانشگاه آریزونا و مولف کتاب «در شهر: مبارزه و بقا در خرده فرهنگ گرافیتی لس آنجلس» می گوید: با انجام این کار، «آنها خیابان ها را از ماشین ها خالی کرده و [برای نفع مردم] پسشان می گیرند.» این که معترضان، برای مقاومت، بر موانع جغرافیایی غلبه کرده اند، شاید گواهی است بر عمق احساس فعلی مردم. در سواحل شرقی، معترضان اغلب با چالشهای متفاوتی مواجه میشوند که در بسیاری موارد به اندازه سایر چالش ها مهلک هستند. چراکه با وجود برخورداری از سیستم حمل و نقل بهتر، محله های پرجمعیت تر، و عدم فواصل طاقت فرسا، اغلب به فضاهای عمومی و بزرگ یا قابل استفاده دسترسی ندارند. به عبارت دیگر، ایجاد جرقهای از نوع تجمعات خود به خودی تودهای که تظاهراتهای بزرگ عموماً به آن متکی هستند، آسانتر است، اما حفظ آنها فراتر از محرک اولیه، به همان اندازه دشوار است. تسخیر وال استریت نیویورک در سال 2011 نمونه ای از این موارد بود. معترضان در نهایت برای استفاده از پارکزوکوتی که یکی از معدود فضاهای باز قابل توجه در منطقه بود با محدودیتهای شدید و خشن دولت دست و پنجه نرم کردند. در سرتاسر جهان، با توجه به قیامهای مکرری که مشخصه برجسته دهه های گذشته نیز بود، اغلب داستانی مشابه از جغرافیای شهری را مشاهده می کنیم که نقش ناجی و یا مانع را در اعتراضات ایفا میکند. موفقیت اولیه انقلابیون بهار عربی در قاهره در سال 2011 می تواند تا حدودی با وسعت نسبتاً کوچک شهر مرتبط باشد. دیوید سیمز، کارشناس امور شهری مصر, در «درک قاهره» می نویسد: حدود 75 درصد از 20 میلیون نفر جمعیت آن در 9 مایلی میدان تحریر زندگی می کنند، به این معنی که حتی پس از بسته شدن جاده ها و راه آهن، میدان قاهره، برای معترضان با پای پیاده نیز قابل دسترسی بود. ماهیت گسترده خارطوم، پایتخت سودان، سال گذشته ظاهراً نیروهای امنیتی را با مانع مواجه کرد، زیرا آنها علی رغم تلاش هایشان، در نهایت در پراکنده ساختن مخالفان عمر البشیر، دیکتاتور دیرینه کشور شکست خوردند. درواقع، تعداد فضاهای بازی که پاکسازی کردند یا میدان هایی که مسدود کردند، اهمیتی نداشت؛ همیشه جایی برای ایجاد تجمعات وجود داشت. در مقابل، به نظر میرسد که درمورد اعتراضات اخیر علیه رژیم راکد و متحجر الجزایر، توپوگرافی شهری نامناسب به شکل مانع عمل میکرد. پایتخت الجزایر با تپه های شیب دار، خیابان های باریک مرکز شهر و چند میدان مرکزی بزرگ، هیچ خیری به ساکنان ناراضی خود نرسانده است. Kahina Bouagache، وکیل الجزایری، مدیر سازمان های غیردولتی و فعال حقوق زنان می گوید: «این شهر، برای اعتراض ساخته نشده است. ساختار شهر بگونه ای است که 60 درصد آن را تپه ها تشکیل میدهند.» محتملا، تا کنون، تحمل خشم عمومی برای دولت آسان تر بوده است. چنین به نظر می رسد که از آغاز، تعداد کمی از برنامه ریزان شهری، به سمت شهرهای ضد اعتراضی متمایل شدند. اما مقامات و مسئولین، با توجه به آگاهیشان در زمینه تأثیر طراحی، به ندرت از مهندسی مجدد مناطق شهری که به ضرر معترضان نیز بود، شرمنده بوده اند. مقامات شهرداری در بسیاری از کشورهای غربی بخش هایی از زمین را به توسعه دهندگان خصوصی واگذار کرده اند که بسیاری از آنها استفاده از آنها را منوط به قوانین بسیار محدودکننده کرده اند. دولت های بی شماری، نقاط تجمع سنتی را به گونه ای تغییر داده اند که مانع از ظهور تجمعات بزرگ شوند. از جمله، دولت ترکیه و اردوغان، میدان تاکسیم استانبول را با ایجاد موانع و حضور پررنگ تر پلیس، پس از هفت سال که مرکز تظاهرات پارک گزی محسوب می شد، تغییر داده است.
شاید واشنگتن دی سی مثال اسفناکتری برای این مسئله باشد. خیابان های وسیع و فضاهای باز و بزرگ آن به نوعی نقطه مقابل شهرهای محصورتر اروپا در نظر گرفته شده بود، اما محدودیت های شدید پس از فاجعه 11 سپتامبر این شهر را بسیار تغییر داده است. گذرگاههای فرورفته جدید در اطراف بنای یادبود واشنگتن، فضای اطراف پایگاه را از بین برده است. فضایی که اغلب تجمعات، در گذشته در این مکان شکل می گرفت. دیوارها، حصارها و موانع جدید، معترضان را از دستیابی به بناها و اورگان های کلیدی حاکمیت بی بهره کرده است. حتی آغاز اعتراضات قانونی نیز در «نشنال مال»، سخت تر از قبل شده است. لیزا بنتون شورت، نویسنده کتاب «نشنال مال، فضاهای عمومی» و استاد جغرافیا در دانشگاه جورج واشنگتن میگوید: «از لحاظ تئوریک، تنها به یک مجوز نیاز دارید، و همین نیز فرآیندی بسیار پیچیده است بنابراین اگر میخواهید تجمعی را سازماندهی کنید، با چنین چشماندازی بسیار دشوار خواهد بود. از نظر من، بیش از هر زمان دیگری «نشنال مال» نمایانگر یک چشمانداز اعتراضی است، اما مطمئناً این مسئله سختتر از قبل خواهد بود.» سازش ناپذیرترین اقتدارگرایان که به هیچ وجه تمایلی به مقابله با خطر براندازی ندارند، برای محافظت از خود در برابر قدرت معترضین دست به اقداماتی حتی بیشتر از موارد مذکور نیز زده اند. حکومت نظامی برمه، یک دهه پیش، پایتخت کشور را از شهر پرجمعیت یانگون، به شهر جدید و کم جمعیتی منتقل کرد، اقدامی که ناظران آن را حداقل تا حدودی ناشی از ملاحظات امنیتی تفسیر کردند. دیکتاتوری نظامی مصر که از تجربه انقلاب 2011 غافلگیر شده بود، همین کار را در بیابان های شهر انجام می دهد. این روزها، اگر شاهد تجمعی توده ای در استانبول باشیم، به احتمال زیاد، این تجمع، در میدان ینیکاپی، جایی که حزب عدالت و توسعه حاکم تجمعات میلیونی برگزار کرده است، رخ خواهد داد. با این حال، در رقابت همیشگی بین دولت و شهروندان ناراضی، معترضان نیز بیکار ننشسته اند. معترضان در هنگکنگ آموختند که چگونه در گروههای کوچک تجمع کنند، متفرق شوند و به محض رسیدن پلیس تجمع را به سایر مناطق منتقل کنند. سازمان دهندگان اعتراضات اهمیت تاکید بر میزان مشارکت مردم را نیز آموختهاند. در اشاره به قدرت اپتیک در عصر ابررسانهای، فضاهای باز بزرگ اهمیت بیشتری پیدا کردهاند، بهویژه در میان گروههایی که ممکن بود قبلاً از مکانهای اعتراضی که به راحتی پراکنده میشدند بر حذر بودند. بلوخ می گوید: «دیده شدن، شنیده شدن است. به نظر می رسد معترضان ایالات متحده که از دشواری روزافزون تجمع در اطراف نقاط کانونی سنتی مانند ساختمان های ایالتی گله مندند، به دنبال مکان های نمادین جدیدی هستند. از زمانی که جورج فلوید در مینیاپولیس کشته شد، جمعیت اغلب در نزدیکی صحنه جنایت جمع میشوند. پس از دههها محدودیت، که در آن فضای عمومی کوچک شده، تغییرکاربری داده یا به کل از میان رفته اند، محققان براین باورند که طراحی شهری، به خودی خود، در سالهای آینده به محرک اعتراضات تبدیل خواهد شد. در هر صورت، همهگیری و قرنطینهها، اهمیت این مناطق را برای خیل عظیمی از مردم آشکار کرده اند.