«ساختمان های متروکه را از قلم نیندازید» تیتر مقاله ای است که مدتی پیش توسط «جنس لیندر» در یکی از مجلات معتبر انگلستان به چاپ رسید و می توان گفت مطالعه آن، برایمان به مثابه جرقه ای بود جهت آغاز متروکه گردی در شهر تبریز و تهیه گزارشی مختصراز آن.
در هر شهر یا شهرکی که قدم بزنید شاهد مغازه های خالی، بلوک های اداری خالی و خانه های متروکه خواهید بود. گزارش اخیر انجمن Royal Society for Public Health نشان داد که از هر 10 مغازه در خیابان های بریتانیا، یک مغازه خالی است. به جرئت می توان گفت که این آمار برای شهر تبریز نیز تا حدودی صدق میکند علی الخصوص اگر جامعه آماری را هسته مرکزی شهر تبریز در نظر بگیریم.
متروکه ها، توسط سیاستگذاران و برنامهریزان شهری اغلب نادیده گرفته میشوند. چرا که برای سیاستگذاران، معمولا ایده ارزش اقتصادی در هنگام برخورد با ساختمان هایی که نیاز به بازسازی، توسعه و احتمالاً تخریب دارند، غالب می شود. هدف ما از تهیه این گزارش شناسایی راهکارهای دیگری است که توانایی ترغیب سیاستگذاران عرصه عمومی را داشته باشند. ترغیبی جهت ارزیابی دوباره ی نقشی که ساختمانهای خالی و متروکه در جامعه ایفا میکنند. به عنوان بخشی از گزارش خود، با تعدادی از افراد صحبت کردیم که شیفتگی شان به ساختمان های متروکه آنها را به عکاسی از این آثار در حال زوال سوق می دهد. آن ها می گوید:
این رویکرد فرهنگی با ژانر «پورن متروکه» در ارتباط است و سرآغاز آن به شهرهای آمریکای شمالی از جمله دیترویت باز می گردد. جایی که صنعتی زدایی و بیثباتی اقتصادی چشماندازی زیبا از ویرانه ها و ساختمانهای قدیمی متروکه ایجاد کرده است.
متروکه های مدرن در مقایسه با مکانهایی که میراث فرهنگی آن ها را به رسمیت شناخته است به ندرت جذابیت، تحسین یا حتی حس مراقبت گروه ها را به خود جلب میکنند. اغلب میراثی که از طبقه کارگر مانند کارخانه ها، آسیاب ها و مراکز حمل و نقل عمومی به یادگار مانده است به نفع قلعه ها، کلیساهای جامع و سایر مکان های با اهمیت تاریخی نادیده گرفته می شوند. مصاحبهشوندگان و عکاسان ما، تعصب میراث را رد میکنند و فرهنگ محلی را ارج می نهند. این افراد بین ساختمانهای قدیمی و جدید تمایز قائل میشوند و بسیاری از مواردی که جایگزین ساختمانهای قدیمی میشوند را «همگن»، «عاری از هر گونه ویژگی» و «ساده و غیر جالب» توصیف میکنند.
متروکه ها، جرایم و محدودیت ها
فرسودگی متروکه ها، همچنین باعث ایجاد «نگاهی فاشیستی» نسبت به این مناطق و ساکنان آن می شود. معمولا چنین مکان هایی، یاد آور جرایم و محرومیت های اجتماعی هستند. اما می توان، این نگاه از بالا به پایین را با رویکردی دیگر جایگزین کرد. رویکردی که ساختمانهای متروکه را برای پروژههای موقت بکار می برد. چنین پروژههایی از نظر زیست محیطی پایدار هستند، زیرا ساختمانها دوباره و دوباره احیا کرده و مورد استفاده قرار می دهند. در نتیجه مسبب کاهش مصرف انرژی و آب (در اثر تخریب) نیز می باشند.
مثال خوب دیگر، اعلامیه ای است که خبر از تغییر کاربری ایستگاه آتش نشانی Clerkenwell در لندن به یک پناهگاه موقت برای افراد بی خانمان می دهد. این اقدام، مزیت های بسیاری داشت که یکی از مهم ترین آن ها احیا و بهسازی فضاهای خالی در سطح شهر بود. به طور مشابه، پروژه Open Doors نیز یک طرح دولتی جدیدی است که در سراسر بریتانیا پیاده شده است.
از دیگر مزیت های چنین طرحهای دولتی، ترغیب و تشویق سکنه به مشارکت در برنامهریزی و تصمیمگیری هایی است که بر زندگی اجتماعیشان تأثیری مستقیم دارد و این نیز به نوبه خود می تواند در تأمین بودجه برای توسعه مجدد مناطق محروم و متروکه با حمایت و رهبری مردم و ساکنان تاثیری شگرف داشته باشد.
رضوان تا دند؛ احمد حضرتی روایت می کند
با وجود نمونه های مشابه و قابل اجرای متعددی که پیشتر نیز بدان اشاره شد، در تبریز، تعداد متروکه هایی که احیا شده و مجددا مورد استفاده قرار گرفته باشند بسیار انگشت شمارند. از آن جمله می توان به «کافه دند» اشاره کرد که به تازگی در مرکز شهر و پیاده راه ارک آغاز به فعالیت کرده است.
به همین منظور، با احمد حضرتی، مدیر «موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی آموزگار مهر» به گفت و گو نشستیم.
او می گوید: «تا آنجایی که اطلاع دارم، این خانه حوالی سال های 1330 بنا شده است و متعلق به خانواده ی خوشنامی بوده است که به حرفه کفاشی مشغول بودند. فامیلی پیشه شان «رضوان» بود و کوچه نیز به همین نام شناخته می شود. این خانواده پس از مدتی سکونت، خانه را به زنی ارمنی تبار به نام «مادام» اجاره دادند. مادام به مدت 25 سال در این خانه به فال قهوه مشغول بوده است. 3-4 سال قبل مادام اینجا را ترک کرد و خانه به یک گروه تئاتر اجاره داده شد. وقتی به اینجا آمدیم سقف ها با پارچه و دیوارها با کاغذهای کاهی پوشانده شده بودند. ابتدا گمان کردیم که سلیقه شان این چنین است ولی بعد از اجاره و تحویل دیدیم بسیاری از بخش های خانه کلا سقف و دیواری ندارد و مجبور شدیم خودمان گچ کاری و نقاشی کنیم. می خواستیم برخی دیوارها را جابه جا کنیم تا استفاده بهینه تری از فضای موجود داشته باشیم. ولی این احتمال را دادیم که برخی دیوارهای خانه ممکن است ستون باشند و تغییر آن ها منجر به ویرانی خانه گردد. به همین علت از ایجاد تغییرات اساسی اجتناب کردیم.»
از احمد حضرتی در مورد چالش های تغییر کاربری و احیای خانه های متروکه پرسیدیم: «اولین چالشی که در خانه های متروکه با آن روبرو خواهید شد بحث زیرساخت ها است. هر لحظه امکان آن می رود که چاهی پر شود، لوله ای بترکد، حتی دیوار و یا پنجره ای سقوط کند…
از سوی دیگر، کاربری این زمین مسکونی است و ممکن است اماکن و یا شهرداری هر لحظه در مورد تغییر کاربری از مسکونی به تجاری برای ما خرده بگیرد.
ولی تمامی مشکلات به کنار، معتقدم که در فضای شهری، جای چنین مکان هایی به شدت خالی است. در شهرهای دیگری که به آن ها سفر کرده ام معمولا از خانه های تاریخی به شکلی که در تبریز مرسوم است استفاده نمی شود.یعنی افراد صرفا به عنوان بیننده وارد خانه شده و پس از مشاهده ساختمان و دیوارها آنجا را ترک نمی کند. بلکه در آن نشسته و ساعاتی را سپری می کند…»
Figure 1موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی آموزگار مهر- کافه دند.
کافه دورنای سابق را نیز می توان یکی دیگر از پروژه های احیا و بهسازی متروکه ها نام برد؛ هرچند در بازه زمانی بسیار کوتاه و به صورت موقت انجام شد. این خانه متروکه که در حال حاضر نیز خالی از سکنه می باشد در امتداد داش ماغازالار قرار دارد.
درب سرخاب تا خانه مشروطه
کافی است از درب سرخاب عبور کرده و وارد خیابان روبروییتان شوید. از درب سرخاب تا خانه مشروطه، وارد هر کوچه ای که شوید، می توانید متروکه ها را ببینید. متروکه هایی با دیوارهایی سیاه، زمین هایی مملو از زباله، سرنگ و هر از گاهی نیز جسد حیواناتی نظیر سگ و گربه. در محدوده سرخاب، خانه هایی منصوب به ملا نجف و مهران رود را ثبت کردیم. بافت محلات در محدوده سرخاب، به طور ارگانیک شکل گرفته است؛ علی الخصوص در نیمه جنوبی محله، خدمات رو بنایی متناسب با نیاز های شهروندان وجود ندارد. در قسمت های شمالی این منطقه، سکونتگاه های غیر رسمی متراکم ترند و بیش از 65 درصد اسکلت بناها از چوب و آجر است.
یکی از شگفت انگیزترین متروکه هایی که در منطقه سرخاب بدان برخوردیم، خانه ای بود منصوب به کلکته چی. گفته میشود قدمت این خانه به دوران حکومت پهلوی اول بازمیگردد. اما با توجه به تصاویر و مستندات موجود استناد می شود که نوع سرستون ها مربوط به سبک معماری قاجاری می باشد که با توجه به تزئینات آجرچینی و قوس های قسمت ورودی این نظریه قوت می یابد.
کاشی های به کار رفته در این بنا دارای اشکال زیبایی هستند که از آن جمله می توان به نقوش پرندگان در میان گلها و ابرها، گل و بوته های پیچ در پیچ و عمارت کلاه فرنگی اجرا شده با کاشی اشاره کرد. این کاشی ها هفت رنگ بوده و نقوش آن بیشتر دارای رنگهای قهوه ای، سبز و سفید می باشد. نقاشی های متعددی بر دیوارهای این بنای باارزش نقش بسته که عناصر و خصوصیات نقاشی تعزیه ای و بعضی قواعد نقاشی مینیاتور از جمله عدم رعایت پرسپکتیو و تخت بودن نقوش در آن به چشم می خورد.
تمامی این بنا با آجر ساخته شده و در قسمتهایی برای تزیینات، از کاشی به صورت پیش بر استفاده شده است. آجرکاری زیر ایوان شمالی با آجرهای مهری تزیین شده است که با چیدمان آجرها اسامی ائمه را به زیبایی و وضوح می توان دید. در حال حاضر بنا توسط شهرداری تبریز تملک شده اما متاسفانه به صورت متروکه به حال خود رها شده و این در حالی است که ظاهرا اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی در حال اجرا بودن مرمت این بنای تاریخی را با شهرداری تاریخی فرهنگی تبریز عنوان می کند.
مرحوم حاج زینالعابدین چهار پسر به نامهای حاجمحمد، حاجعلی محمد، حاج حسینقلی و حاج محمدباقر و یک دختر به نام حاجیه خدیجه داشت که جملگی در تجارت چای، ریسندگی، بافندگی و فرشبافی فعالیت داشتند.
سابقه فعالیتهای تجاری و اقتصادی این خاندان به حدود یک قرن قبل بازمی گردد که در زمان پهلوی اول و الزامی شدن تعیین نامخانوادگی با توجه به تجارت چای از طریق کلکته، نام خانوادگی کلکته چی را برگزیدند.
Figure 3 شومینه- خانه کلکته چی
شهربازی ها، متروکه های بالای شهر
فکر می کردیم محدوده ولیعصر و پروین اعتصامی تبریز آخرین گزینه برای صحبت از متروکه ها باشند. چراکه موضوع مورد بحث زمین هایی با ارزش ریالی بسیار بالا و در متراژهای بسیار وسیع در مناطق اعیان نشین تبریز است. اما ، بخش وسیعی از پارک پروین اعتصامی که ظاهرا در گذشته به صورت لونا پارک، گیم نت و کافی شاپ کاربری داشته است، امروزه تبدیل به محل امنی برای پناه گرفتن معتادان شده است.
از ساختمان های این شهربازی تنها چند دیوار به جا مانده است. اما بر روی این دیوارها، میتوان دیوار نوشته ها، شعارها و گرافیتی هایی را دید که خود سوژه جالبی برای متروکه گردان است. از پنجره های شکسته قسمت مربوط به کافی شاپ این شهربازی، می توانید برج تجارت جهانی را مشاهده کنید.
اهراب، شهناز و میدان ساعت
محدوده شهناز، اهراب و والمان، شاید بتوان گفت قدیمی ترین و پرتحرک ترین بخش شهر در گذشته و امروز بوده اند. نزدیکی به بازار، قرار گرفتن میخانه ها، قهوه خانه ها، مراکز خرید و حتی مراکز آموزشی و تفریحی در این بخش از شهر، سبب تمرکز رونق و جمعیت در ان شده است. همچنین، اسکان موقت و دائمی افراد از سایر مذاهب و ملیت ها نیز سبب اشاعه فرهنگ، معماری و سبک زندگی متفاوت تری در این ناحیه شده است. یکی از زیباترین متروکه ها در کوچه ای که بین اهالی به کوچه کلیسا شناخته می شود قرار گرفته است. خانه ای دو طبقه، با دیوار های کوتاه، پنجره های آبی رنگ و درختانی انبوده که عکس گرفتن را برایمان به عملی به مراتب سخت تر بدل کردند.
Figure 4 شهناز(خیابان شریعتی)- روبروی مصلا
خانه سندوسی
خانه سندوسی نام خانه ایست در جوار دارالمسجد و روبروی نگارخانه مقبولی. خانه ای ناشناخته و رو به ویرانی. چنانکه از شواهد بر می آمد، این خانه دارای دو ضلع شرقی و غربی بوده که قسمت میانی آن تخریب شده است. اهالی، در مورد صاحب خانه تنها نام او را می دانستند و ادعا می کردند که خانه فروخته شده است و تا چند روز آینده به کل تخریب خواهد شد.
خانه سندوسی دو طبقه است. زیر زمین های متعددی دارد که به دلیل قدیمی بودن و عدم استحکام وارد نشدیم. حیاط خانه آن به مانند سایر متروکه ها پر از نخاله، زباله و اجساد حیوانات بود. با این تفاوت که کوزه های آنتیک شکسته شده و صندوق هایی نیز در زیر زمین آن به چشم می خوردند.
Figure 5 میدان ساعت- جارالمسجد
کنسولگری آلمان نازی در تبریز
این کنسولگری امتداد هتل اهراب (خیابان ملا علی اکبر) قرار دارد. کنسولگری آلمان در تبریز یک مکان دیپلماتیک و سیاسی در تبریز بود که در محله بارونآواک تبریز در سال ۱۹۰۰ میلادی تأسیس شد. این کنسولگری در دوران نخست وزیری دکتر مصدق بسته شد غیر از کنسولگری ایالات متحده و کنسولگری اتحاد جماهیر شوروی که به فعالیت خود تا زمان انقلاب اسلامی ادامه دادند.
طبق اعلام کارشناسان تاریخی کنسولگری آلمان در دوران مشروطه در محله بارونآواک احداث شده و یکی از معدود ساختمانهای کنسولگری باقیمانده تبریز قلمداد میگردد که در میان باغی باقیمانده است و در صورت ساماندهی و مرمت به یکی از مکانهای گردشگری تبریز میتواند تبدیل شود.
رضا سرابی در مورد این بنا روایت می کند:
«من با توجه به مطالعات و تحقیق هایی که داشتم، میدانستم که آلمان نازی در تبریز کنسولگری داشت. ساختمان این کنسولگری در گذرگاه تربیت تبریز و در مکان پاساز پردیس فعلی قرار داشت که این بنا چندین سال قبل تخریب و بجای آن پاساژ پردیس ساخته شد البته آن بنا دیگر به آلمانی ها تعلق نداشت و در اختیار یک فرد تبریزی بود.
آن فرد تبریزی در دوران جوانی مستخدم و پیشکار آلمان ها در کنسولگری بود. وی زمانی که روس ها وارد تبریز میشوند از بیم دستگیری و مرگ مدتی خود را در روستاهای اطراف تبریز، گم و گور میکند. و پس از چند سال از تمام شدن جنگ جهانی دوم وقتی جوان ۲۲ سالهای است به خانه ای که زمانی کنسولگری آلمان بود و اکنون متروکه شده، بازمیگردد.
سرابی اقدم میگوید: من این فرد را چندین سال پیش درحالی که سنی از او گذشته و بیمار بود پیدا کردم. فرزندانش در خارج از کشور زندگی میکردند و او به دلیل کهولت سن ناتوان شده بود. وی همچنین به دلیل ترسی که آن زمان بر او مستولی شده بود فوبیای روسی داشت به این مضمون که فکر میکرد من از طرف روس ها مامور هستم تا او را تخلیه اطلاعاتی کنم و سپس او را بکشم. من بیش از ۷ سال کنار وی بودم. او را نزد پزشک میبردم و کارهای شخصی اش را انجام میدادم و به نوعی پیشکارش شده بودم تا در نهایت توانستم اعتمادش را جلب کنم. او پس از اینکه اعتمادش را جلب کردم اتفاقات و ماجراهای آن زمان را برایم نقل کرد.مستخدم جوان تبریزی وقتی با ترس و واهمه به کنسولگری آلمان برمیگردد دیگر اثری از آلمان ها نیست. چند سال آنجا زندگی و مدتی بعد در آنجا ازدواج میکند. وقتی طرح اصلاحات ارضی محمدرضا پهلوی به اجرا در می آید او در آن زمان از این فرصت استفاده کرده و با استشهاد محلی خانه را به نام خود میکند.»
Figure 6کنسولگری آلمان نازی در تبریز
شهرک های متروکه ائل گلی تبریز
اما آخرین متروکه ای که ثبت کردیم، نه یک خانه بلکه یک شهرک محسوب می شود. آن هم در محدوده ائل گلی تبریز. موضوع مورد بحث تنها چند خانه نیست بلکه ساختمان های سر به فلک کشیده چند طبقه ای است که اکنون پس از گذشت سالها نیز کاملا سالم بوده و امکان سکونت در آن ها وجوددارد. چنان می نماید که این خانه های بسیار مستحکم که گرانقیمت ترین موتورخانه ها و تاسیسات و اسانسورها را دارا می باشند ، فاقد امانت دار هستند. قرار بر این بود که صنایع سنگین کارشناسان خود را در این منطقه سکنی دهند تا انگیزشی برای کار بهتر آنان باشد. اما مدل های کار و مدیریت بسیار تفاوت کرده اند.
دراین محوطه گرانقیمت بسیار زیبا و سبز با درختان منحصر بفرد برگ سوزنی که علم شهرسازی و معماری و ساختمان و تاسیسات با هماهنگی کامل ، محوطه ای آرام را برای زندگی در آن خلق نموده ؛ زمانی چندین مغازه و مهد کودک ، تصفیه خانه فاضلاب و موتورخانه برق اضطراری و باشگاه و رستوران وجود داشت و زندگی و حیات در آن جاری می گردید!
ساختمانهای بتنی و مستحکم این مجموعه دارای امکان بقا برای سال های بسیاری را در آینده دارا هستند ! اما سرنوشت این منطقه بسیار وسیع و بناهای متعدد در گرانقیمت ترین منطقه شهر را به خصوصی سازی کارخانجات صنعتی گره زده اند !