سودا میرزازاده : هنرچاپ، قدمتی به اندازه فرهنگ بصری دارد. پدیدههایی مانند اثر معروف «غار دست ها» در آرژانتین (حدود 7.300 سال قبل از میلاد مسیح)، جنگلهای سنگی چین باستان، کندهکاری مهر یا چاپ سنتی منسوجات در غرب آفریقا را در نظر بگیرید. آدمیزاد، از زمانی که اندیشیدن را آموخت، در پی یافتن روش هایی هایی برای ضبط و بازتولید آنها بوده است. با این حال، تاریخچه چاپ به عنوان هنرهای زیبا بسیار کوتاهتر است. این هنر، برای اولین بار، در سال 1400 در چین ظهور کرد، عمل انتقال تصاویر از ماتریس بر روی کاغذ نقطه عطفی در دموکراتیزه کردن هنرهای زیبا بود و تصاویر را به طور گسترده تر در دسترس عموم مردم قرار می داد و از سویی دیگر باصرفه تر بود.
شهر و فضای عمومی وجه پر اهمیت دیگری در ارتباط با هنر چاپ است.فضای عمومی، از دیرباز به عنوان محل فعالیت فعالان مدنی شناخته شده است؛ از سازماندهی تظاهرات گرفته تا نمایش هنر چریکی. در این میان، رسانه های چاپی – که به دلیل کثرت، ارزانی نسبی و سهولت تولید، و ظرفیت تیراژ بالا از سایر رسانه ها متمایزند – برای پاسخگویی به امکانات انقلابی که در فضای عمومی رقم می خورد، ایده آل بودند. در عصر ماقبل دیجیتال، هنر چاپ که یکپدیده بصری است موازی با جزوه ها، گزارش های خبری و سرمقاله ها پیش رفته است. امروزه، هنرمندان همچنان به هنر چاپ، برای نمایش و انتشار پیامهایی که از تغییرات اجتماعی حمایت میکنند، ادامه میدهند.
در این شماره، با یکی از هنرمندان توانمند عرصه چاپ، که آثارش متاثر از جامعه، فرهنگ و فضای عمومی است به گفت و گو پرداخته ایم. محمدرضا شیرین ینا، هنر مند اردبیلی، خالق آثاری است که عناصر و مفاهیم انسانی و جامعه محور را می توان در آن به وفور دید. از نظر وی، هنرمند، جدای از این که چه اندیشه و هویتی داشته باشد متاثر از جامعه، فرهنگ و محیط زندگی خود است.
اگر بخواهم تعریف ساده ای از چاپ دستی را خدمت تان عرض کنم، میتوانم چنین بگویم که انتقال مرکب (جوهر) از کلیشه بر روی کاغذ را چاپ دستی می گویند. حال باید در نظر گرفت که این کلیشه با کدام روش ساخته شده است ؛ نوع و جنس آن چیست.
من اغلب اوقات از لینولئوم (مشمع_کف پوش پلاستیکی) برای ساخت کلیشه هایم استفاده میکنم. یک علت اش سهل الوصول بودن است و دیگری ارزان بودن متریال اولیه در چنین شرایط اقتصادی. اگر از ویژگی های چاپ دستی بخواهم برای شما بگویم؛ یکی از آن ها این است که اثر (طرح) هنرمند دیگر تک نسخه نیست تا قیمت های بالایی برای آن در نظر گرفته شود. این چنین مخاطبان تان به راحتی می توانند اثر شما را در اخیتار داشته باشند. از طرفی دیگر تعداد نسخه بالاتر از طرح باعث میشود، شما افکار و اهداف تان را با درصد بالایی در جامعه تعمیم بدهید.
اینطور بگویم که وقتی صبح بیدار می شوم و از در خانه ام به بیرون می روم. از همان لحظه با مردم و خیابان ها و کوچه ها سر و کله میزنم؛در صف نانوایی تا پشت چراغ قرمز ها.سلام احوال پرسی میکنم. با آنها غمگین می شوم. لبخند میزنم. حتی گاهی مقابل این مردم و جامعه که بر روی خیابان های شهر جاری هستند درگیری پیدا میکنم و مخالفتم را به آنها می گویم. از این رو وقتی من درصد بالایی از وقت ام را در کنار مردم و شهر میگذرانم پس بهتر است یک رسانه یا به قول عزیزی یک بلندگو خوش صدا برای درد ها و رنج هایشان باشم. و اتفاقات شان را از دید خودم برای روز های آینده ثبت کنم. من عضوی از میلیارد ها جمعیت “انسان”هستم. و بهتر است از خودشان حرف بزنم و طراحی کنم. وگرنه از طبیعت همین مردم با موبایل هایی که به دست دارند زیباتر از ما هنرمندان عکاسی میکنند و نشر می دهند.
واقعیت امر من سیاست مدار که نیستم پس از منظر اصطلاحات سیاسی و مکاتب آن نمی توانم توضیح بدهم؛ اما در مورد دو مجموعه اخیر که هنوز تکمیل نشده اند توضیحاتی را به زبان ساده خدمتتان عرض میکنم. مجموعه آوار و غزه یک وجه اشتراک دارند. آن هم آوارگی است. آوارگی یا بی خانمانی. هر دو یکی است از نظر من. قتی سقفی بالای سرت نباشد تو دیگر جای امنی برای خواب آسوده نداری!
نمیتوانی راحت تر غذا بخوری، نمیتوانی ابراز علاقه کنی، نمیتوانی درس بخوانی و در کل نمی توانی زندگی کنی. حالا گاه این بی خانه شدن از طرف طبیعت است مثل زلزله شهر خوی و گاه از طرف خود انسان هاست مثل همین جنگ چندین ساله فلسطین. در هر دو این اتفاق هم نوعان من و شما بی پناه شده اند. حتی خیلی ها هنوز هم بی پناه تر می شوند. هر روز یک پس لرزه یا هر روز یک انفجار و حمله هوایی.
از این رو من دو مجموعه را به حمایت از هم نوعانم کار میکنم و بهترین مشارکتم با سایر هنرمندان در این مجموعه ها اتفاق افتاده است.چرا که اگر بخواهم در مورد مجموعه غزه بگویم این چنین است که من حتی اگر بخواهم نمیتوانم در غزه و یا سایر شهر های جنگ زده باشم تا اتفاقات را در کنار مردم عکاسی کنم و به ثبت برسانم. تا در ادامه روند کاری ام طرح های اولیه ام را از آنها استخراج کنم. پس بهترین و درست ترین مشارکت این است که از عکاسان و مستند سازان فلسطینی و حاضر در آنجا کمک بگیرم.هر چند این ارتباط خیلی مستقیم نیست و در این بحث نمیگنجد توضیحات اش می ماند برای وقتی دیگر.
و در مورد مجموعه آوار هم این چنین است. در دورانی که زلزله اتفاق افتاد دوستان عکاس و مستندساز بنده آنجا حضور داشتند. عکس های ثبت شده را تهیه میکنم و برای اینکه سریع تر به طرح اولیه ام برسم آنها را به دست گرافیست ها می سپارم. تمام این هایی که اسم میبرم دغدغه شان انسان است و هم نوع در اصل هدف اصلی من و دوستانم این است که در سریع ترین زمان ممکن آثار چاپی ام را به اتمام برسانم و مبالغ فروش اش را به آسیب دیده ها برسانم. چرا که اگر ما انسان ها کنار هم نباشیم کسی به دادمان نمیرسد!
در صورت گرفتن اتفاق و سانحه ای، جامعه و افراد حاضر در آن مثل چرخ دنده های یک ساعت در کنار هم تاثیر می گذارند. اگر بخواهیم جنگ را بررسی کنیم دو گروه مقابل هم قرار میگیرند. یکی از آنها که جنگ را شروع کرده اند و دیگری آنهایی که در مجبوریت این کنش، واکنش دفاعی نشان می دهند.در این کنش و واکنش افکار،باور ها و ایدئولوژی ها دست به دست هم میدهند تا اتفاقات غیر قابل تحملی نظیر همین بی خانمانی و مرگ کودکان و بی سرپرست شدن مادر ها پیش می آید.
حال وقتی من که از جنگ بیزارم و باورم بر این است که صلح تنها نجات بخش جهانیان است سعی میکنم که جنگ را دقیقا به همان زشتی که هست نشان دهم تا شاید زنجیره صلح طلبی مان بیشتر و محکم تر شود.
وقتی در خصوص موضوعی،یک مجموعه طراحی و اجرا می کنید، ناخودآگاه روایت و بیان داستانی تان چرخه ای خواهد شد یعنی عناصر تکرار شونده ای را مخاطب در هر یک از واحد های مجموعه هنری تان خواهد دید. از طرفی دیگر وقتی شمل تکنیکی را کار میکنید و در آن به مهارت و خلاقیت کافی دست پیدا می کنید. یقینا صاحب امضای هنری و خاص خود خواهید شد. منظور از امضا نوع نگاه، طراحی، قلم، کادربندی، انتخاب رنگ و در مجموعه عنصر های مبانی تجسمی می باشد؛ که پس از تجربه ها و سال های متمادی اهتمام ورزیدن در خصوص خلق اثر،برای هنرمند بدست می آید
یعنی دیگر شما وقتی یک تابلو نقاشی را ببینید بدون آنکه استیتمنت یا معرفی اثر را بخوانید.همان لحظه اول در ذهن تان می گویید این تابلو برای فلان هنرمندی است.پ
دقیقا همانطور هست که شما میفرمایید. هنر، امروزه هر چقدر که پیش می رود تاملی تر می شود و هنرمند به تنهایی موجب خلق یک اثر نمیباشد. پیشتر از طراحی تا ساخت و اجرا همه مراحل بر عهده شخص هنرمند بود. اما امروزه هر بخشی را یک متخصص انجام می دهد و هنرمند صاحب اثر بیشتر در ایده پردازی و طرح اولیه دست به عمل می شود. البته این اتفاق برای جوامعی که همکاری و همبستگی در آن نهادینه شده است،مناسب می باشد.جامعه ای که افراد متعهد پرورش می دهد و بر سر قوانین و ضوابط پایند هستند.
توصیه ام این است که هنرجویان همکاری با سایر متخصصین را تجربه کنند و در کنار آن خودشان هم بر سر تعهد و قوانین و ضوابطی که در اجرای پروژه تعیین شده است،پایبند باشند.